-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1388 00:17
شروع می کنم به از تو نوشتن کاغذ مست می گردد قلم به رقص در می آید نمی دانم چرا هر وقت می خواهم چیزی از تو بر روی کاغذ بیاورم واز تو بنویسم وجودم،قلمم،کاغذم همه و همه به وجد می آییم.عزیزم!تمام شب در خیالت گریستم هنوز پاییز چشمانت را روی شاخه های سرد انتظار جستجو می کنم نمی دانی چقدر محتاج نوام.هنوز کاغذهایم به شوق نگاهت...
-
برای تو مینویسم
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1388 00:08
تو را در باران حل می بینم و کورکورانه نشانت را از قطره های باران می پرسم. غافل از اینکه، تو، خود بارانی. و من... وامانده ای که حسرت باران مجنونش کرده. شیرینی از تو سرودن چنان در من شور ایجاد می کند، که تنها خیال تو را داشتن، مرا بس است. خیالت را از من مگیر، که من بی آن عزلت نشین میکده ها خواهم شد. می دانی دل سپرده ام...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 شهریورماه سال 1388 04:51
چه زود از من گذشتی بی بهونه نخواستی باشی و عشقی بمونی بودم بازیچه ای عاشق همیشه گرفتار نگاهت خیلی ساده نمی دونم چرا خیسی چشمام می اره خنده رو به روی لبهات نمی دونم چرا بغض صدایم نمی کنه یکم دلتو اروم تو که عشقم برات مثل یه خواب بود چرا کردی منو انقدر پریشون مد شده تو زمونه بی وفایی ارزونه دلا می شکنه اسون غم می یاره...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 شهریورماه سال 1388 14:07
آرزوی من اینست که دو روز طولانی درکنار تو باشم فارغ از پشیمانی آرزوی من اینست یا شوی فراموشم یا که مثل غم هر شب گیرمت در آغوشم آرزوی من اینست که تو مثل یک سایه سر پناه من باشی لحظه تر گریه آرزوی من اینست نرم و عاشق و ساده همسفر شوی با من در سکوت یک جاده آرزوی من اینست هستی تو من باشم لحظه های هوشیاری مستی تو من باشم...
-
صدای باران
جمعه 6 شهریورماه سال 1388 12:30
ببند پنجره را!! ستاره پیدا نیست هجوم گله ابر سیاه ، هست گواه که در محاصره افتاده است ماه زندانی ست. صدای نعره ی تندر ، صدای شیون جغد لهیب دم به دم آذرخش در جنگل صدای همهمه ی شاخه ها، هیاهوی باد غریو شادی اهریمنان تاریکی صدای خنده ی شیطان ، تلاطم توفان ببند پنجره را ، وقت تماشا نیست....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 15:12
امروز بیشتر از هر روزی احساس تنهایی می کنم با خودم می گم امروز کسی رو ندارم............ ولی دارم شایدم داشتم دلم گرفته!! برای چی؟ هیچی نمی دونم شاید می دونم و نمی خوام بدونم...... یکی رو الان می خوام سرم و رو شونه هاش بذارم و .............!! ولی کسی رو ندارم جز هیچکس دلم گرفته و .......!! شاید امروزه من یه خیال باشه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 مردادماه سال 1388 18:26
نازنینم !تو برایم هنوز بهترین حضور هستی ، در بهترین قاب دنیا . من و تو می توانیم دوباره عاشق شویم قبل از اینکه باران از پیچ این کوچه بگذرد . تن غربت زده جوانی ام از عشق تو گم شد و این نوشته زخمی بر دیوار دلم رنگ ترحم گرفت . من انتظار آبی ترین روز ها را می کشم نباید در حسرت نبودن شهد شیرین زندگی ثانیه ها را به ساعت ها...
-
برای مریمم مینویسم
سهشنبه 20 مردادماه سال 1388 18:06
یک دنیا حرف برای تو دارم ، یک دنیا پر از حرفهای نگفته، یک دنیا پر از بغض های نشکفته. با منی ، هر جا و اینک آمده ام تا مثل همیشه سنگ صبور روزهای دلتنگی ام باشی! دلم به وسعت یک آسمان تیره غمگین است . صدایی نیست ، مأوایی نیست ، حتی سایبان روزهای دلتنگی نیز دیگر جوابگوی دلتنگی هایم نیست. من آمده ام! اینجا ، کنار دلواپسی...
-
خدایا جکارکنم
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 17:22
نمیدونم از کجا وجطور شروع کنم جی بکم وجی بویسم حسابی خسته وکلافم بریدم خسته شدم از همه جیزو وهمه کس از خودم از زمین وزمان از خانوادم از مملکتم اره از مملکتم مملکتی که غیر ایرانی رو انسان به حساب نمیاره درست مثل بابام بابای من که ادعا داشت وصلت با غیر ایرانی مایه افت خانوادکیه واختلاف مذهب یعنی دشمن بودن مسخرست میدونم...
-
اینو همیشه یادت باشهok
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 03:06
یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره . یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم . یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان داره زیاد نتونه...
-
مریمم بیا
جمعه 21 فروردینماه سال 1388 01:13
در کلبه تنهایی من چیزی جز انتظار نیست . دیوار های کلبه ام دیگر واژه های انتظار را خوب نمی فهمند . پنجره کلبه ام به روح پاییزی عادت کرده است و می داند ، از اشکهایم می فهمد که انتظارم برای کیست . نیلوفر های کنار پنجره ام برای آمدنت دست دعا بلند کرده اند . کبوتر سفید بام کلبه ام می داند انتظار تو را می کشم . می رود تا...
-
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
جمعه 21 فروردینماه سال 1388 01:06
مرگ من روزی فرا خواهد رسید در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبارآلود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهد رسید روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر, سایه ای ز امروزها, دیروزها دیدگانم همچو دالانهای تار, گونه هایم همچو مرمرهای سرد ناگهان خوابی مرا خواهد ربود , من تهی خواهم شد...
-
دلم برای کسی تنگ شده که مثل هیچکس نیست
پنجشنبه 6 فروردینماه سال 1388 23:57
دلم برای کسی تنگ است که مثل هیچ کس نیست ... دلم برای کسی تنگ است که آفتاب حمایتش را بر گل های کوچک باغچه جنگلی دلم ارزانی می کند .. کسی که حس می کند مرا در اعماق آبی پوست و گوشت بی رمق باغچه ام و گیسوانش را بیدوار در گیسوانم می اویزد .... بازوان توانایش را بر گردن گلبرگهای دلم حلقه می کند و می فشارد ... کسی که در من...
-
happy valentin
پنجشنبه 24 بهمنماه سال 1387 02:37
بدون کلمات فانتزی و بدون هیچ شعری فقط میخوام دنیا بدونه که تورو با تمام قلبم دوست دارم. ولنتاین مبارک to know that No with all my heart. Happy Valentine's Day poems no fancy words I just want the world I LOVE YOU my Princess
-
happy valentin
پنجشنبه 24 بهمنماه سال 1387 02:19
Love so much my heart is sure. As time goes on I love you more, Your happy smile. Your loving face no one will ever take your place. Wish you a Happy Valentine's Day ! قلبم مطمئنه که تورو خیلی دوست داره هرچقدر که زمان میگذره عشق من هم به تو بیشتر میشه با لبخند شاد تو و چهره ی دوست داشتنیت هیچ کس هرگز نمیتونه جای تورو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 بهمنماه سال 1387 03:16
می نویسم « د ی د ا ر» تو اگه بی من و دلتنگ منی .. . یک به یک، فاصله ها را بردار همیشه ماندن دلیل بر عاشق بودن نیست ، خیلی ها میروند تا ثابت کنند که تا ابد عاشق اند ولی من تا ابد در انتظارت میمانم
-
دلتنگی
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1387 14:23
تمام زندگیم را دلتنگی پر کرده است... دلتنگی از کسی که دوستش داشتم و عمیق ترین درد ها و رنجهای عالم را در رگهایم جاری کرد ! درد هایی که کابوس شبها و حقیقت روزهایم شد ٬ دوری از تو حسرتی عمیق به قلبم آویخت و پوست تن کودک عشقم را با تاولهای دردناک داغ ستم پوشاند . دلتنگی برای کسی که فرصت اندکی برای خواستنش ٬ برای داشتنش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1387 14:13
I love my EYES when u look into them , I love my NAME when u say it, I love my HEART when u love it, I love my LIFE when u are in it. چشامو وقتی تو بهشون نگاه میکنی دوست دارم، اسممو وقتی دوست دارم که تو صداش میکنی، قلبمو وقتی دوست دارم که تو دوسش داشته باشی، زندگیم رو وقتی دوست دارم که تو توش هستی..... 5 greatest...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 دیماه سال 1387 03:56
in payam taghdime Kasi Ke namash dar bahare man yadash dar andisheye man eshghash dar ghalbe man Didarash Arezoye man my lovelly you
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 دیماه سال 1387 01:01
من آن روز را انتظار می کشم روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادری ست. روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند قفل افسانه ایست و قلب برای زندگی بس است. روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است تا تو بخاطر آخرین حرف دنبال...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 دیماه سال 1387 00:40
وقتی که اعتماد نیست سیاه و سفید چه فرق می کند برای تو وقتی که در باورت نیستم چگونه به انتظارت دلخوش بدارم وقتی که باورم نداری و وجودم را به همراه واژه های حقیر در نمادی از دورویی تداعی می کنی چگونه نترسم؟! کاش باورم داشتی به اندازه ی ناباوری کاش آنگونه که هستم مرا می شناختی نه آنگونه که تصور داری کاش قادر بودم نه با...
-
دلواپسی
جمعه 29 آذرماه سال 1387 00:12
بگذار یاد عاشقانه ترین دلواپسی هایم خط نخورده باقی بمانند، تا همیشه گفته بودم اگر نگاهم نکنی تمام شعر هایم یخ می زنند و اسیر طعنه ی ثانیه ها می شوم حالا نمی دانم تکلیف خیس خیال و خاطره هایم بی تو چه می شود ؟ فقط خدا کند آرزوهایم در بیابان تنهایی ، با طوفان غرور تو کمرنگ نشود ، آن وقت من می مانم و زندگی زیبایی که به...
-
مرا دریاب
شنبه 23 آذرماه سال 1387 13:31
خدایا به من توفیق: تلاش در شکست، صبر در ناامیدی، رفتن بی همراه، جهاد بی سلاح کار بی پاداش، فداکاری در سکوت، دین بی دنیا، مذهب بی عوام، عظمت بی نام، خدمت بی نان، ایمان بی ریا، خوبی بینمود، گستاخی بی خامی،مناعت بی غرور، عشق بی هوس، تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند، روزی کن....
-
خدایا خسته شدم
جمعه 22 آذرماه سال 1387 16:17
مات و حیران به تمامی روزهای زندگیم می اندیشم ....چرا اینچنین باید ، همواره تنها بمانم ؟ چرا همواره باید در حسرت آن کسانی که به اندازه تمام روزهای زندگیم ، میپرستمشان ، اینگونه سیاهی چشمانم را جاری سازم ؟ چرا همواره باید اینقدر مهربان باشم و هیچکس قدر مهربانیم را نداند ؟؟ چرا همواره باید این چنین خرد شوم و اینچنین...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 آذرماه سال 1387 15:16
A ---* omid R ---* royaye abi M --* mehre bi payan A --* Entezar N --* Nafasam ای آرزوی من تو همان همای بخت منی کز دیار دور پرپرزنان به کلبه ی من پر کشیدی بربامم ای پرنده عرشی خوش آمدی در کلبه ام بمان برای همیشه بمان نام زیبایت را اینگونه تفسیر کردم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 آذرماه سال 1387 01:43
-
اینبار برای تو میگویم
پنجشنبه 7 آذرماه سال 1387 01:36
دلم گرفته... باز هم دلم گرفته. باز هم من ، قلم و کاغذ... حرف هایم را به قلم می گویم او نیز برای برای کاغذ؛ و کاغذ از حرف هایم سیاه و می شود، و گوش می دهد. باز هم برای قلمم زمزمه می کنم... دلتنگی هایم را، تنهایی هایم را ، احساس هایم را، این بار از تو می گویم ... این بار برای تو می گویم: دلم برایت تنگ شده ، قلبم تنهاست...
-
هیچکس تنهاییم را حس نکرد
پنجشنبه 7 آذرماه سال 1387 01:30
-
اگر میدانستی
پنجشنبه 7 آذرماه سال 1387 01:18
اگر میدانستی..... اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی تمامی ذرات وجودت، عشق را فریاد می کرد. اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را می شستی و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی. اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم نگاهت را تا ابد بر من می دوختی تا من بر سکوت نگاه تو رازهای یک عشق زمینی را...
-
مرهم دردهایم چه کسی خواهد بود
پنجشنبه 7 آذرماه سال 1387 00:50
به نام اوکه آفرید مرا وقرار داد برای قلبم غمهای عالم را کاش هیچگاه خورشیدطلوع نمی کرد، کاش هیچگاه خورشید عمرمن طلوع نمی کرد، در کوچه های عمر خویش سرگردانم، درپی آشنایی می گردم تا مرهم دردهایم باشد، اما چه کسی خواهد بود؟ جزتوای خدای مهربانم جز تویی که تسکین همه ی دردهایمی ،جز توکه آرامش دهنده ی روح حقیر منی، به که تکیه...