sarman

دل نوشته های سارا

sarman

دل نوشته های سارا

برای او مینویسم که میداند چه دلتنگم

  

 

 

 

 

 

 

اگه دستم به جدایی برسه اونو از خاطره هام خط میزنم 

از دل تنگ تموم آدما از شب وروز خدا خط میزنم 

اگه دستم برسه به آسمون با ستاره ها قیامت میکنم 

نمیذارم کسی عاشق نباشه ماهو بین همه قسمت میکنم 

وقتی گاهی من ودل تنها میشیم حرفهای نگفتنی ها رو میشه دید

میشه تو سکوت مادوتا خیلی از ندیدنیهارو شنید  

قصه جدایی ماآدما قصه دوری ماست از خودمون  

دوری من وتو از لحظه عشق قصه سادگی گمشدمون  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دلتنگم

     
  

 

 

وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داره. .وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو کهتنها امیدش تویی.


وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه. وقتی دلت


خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته. وقتی چشمات تهی از تصویرم


شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه. وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد


بیار کسی رو که دستای ظریفش لای انگشتات گم میشد. وقتی شونه هات خسته شد به یاد بیار


کسی رو که هق هق گریش اونها رو می لرزوند 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

مهربان من!

دستم رانیرومند روحم راطیار طبعم راسیال عشقم را روز افزون وشعرم را جهانگیر کن که اگر تو بخواهی به آفتابم می رسانی.

واگر نخواهی به خاکم می نشانی. 

 

شب دلتنگی         sara
 

 

 

 

 

تو مثل شبهای مهتابی وبارونی وقتی که نباشی دلگیرم ومیدونی

حرفهای دلمرو با اشک تو میگفتم بارون که میباره باز یاد تو می افتم

ازغم من وغم تو تب من وتب تو همه بی خبرن 

از دل من ودل توشب من وشب تو همه بی خبرن